علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

مونس تنهایی

مامان بزرگ مهربون

پسرگلم قبله این که تو به دنیا بیای من یک عشق داشتم اونم مامان بزرگت بود حالا دوتا عشق دارم.ما خیلی خوشبختیم که اون یک ماه پیش ما می مونه .اون خیلی صبرداره وتو چقدرتو بغلش ارومی .مامان بزرگ توروخیلی دوست داره.
15 اسفند 1389

روز پنجم

امروز روز سختی برای هردوی ما بود ازمایش تیروئید هوا سرد بود ومن با همه درد ورنجی که داشتم همراه بابا رفتیم اولین برف زندگی تو بود ولی نو از ریز پتو نتونستی ببینی.
5 اسفند 1389

روزسوم

امروزعزیز دلم مثل همه کوچولوهای دیگه که زردی دارن رفتیم دکتر برای ازمایش خون دستای کوچیکت دوبار سوراخ شد.
3 اسفند 1389
1